بخش کشاورزی بهعنوان یک صنعت راهبردی در اقتصاد چین جایگاه بسیار مهمی دارد. هر چند در سال 2006، سهم این بخش در تولید ناخالص داخلی به 8/11 درصد و در اشتغال کشور چین به 6/42 درصد کاهش داشته (چنگ[1]، a2007)، اما اهمیت آن بهعنوان اساس توسعه پایدار اقتصادی کشور هرگز تغییر نکرده است. در این کشور، تأمین غذای کافی 20 درصد جمعیت جهان یعنی حدود 3/1 میلیارد جمعیت با بکارگیری 10 درصد از اراضی قابل کشت و 5/6 درصد منابع آبی جهان همواره از اولویت بالایی برخوردار است. همچنین، کشاورزی صنعت مهمی برای حل مشکلات بیکاری روستایی و درآمد کشاورزان است. علاوه بر این، بخش مذکور بهطور مستقیم با تقاضای در حال رشد بازار داخلی در ارتباط است و در نتیجه، به توسعه اقتصادی کشور کمک مینماید (چنگ، b2007).
این کشور منابع آب فراوانی را نیز شامل میشود که منابع مذکور نقش مهمی را در جنگلداری، کشاورزی، شیلات، تولید دام و فعالیت صنعتی چین ایفا میکنند (تائو و همکاران[2]، 2005). امنیت غذایی و کشاورزی در چین کاملاً به آب مربوط میشود بهطوریکه بر اساس تحلیل روند مصرف آب از سال 1949 تا حال حاضر، بخش کشاورزی چین در بین گروههای دیگر، بیشترین مصرف آب را داشته، هر چند سهم آب مصرفی آن در نتیجه رشد جمعیت، توسعه صنعت و نیز کمبود فزاینده آب از 1/97 درصد در سال 1949 به 61 درصد در سال 2012 رسیده است. این در حالی است که بخشهای صنعتی و خانگی که دو کاربر دیگر آب هستند طی سالهای مذکور از مصرفکنندگان بزرگ آب شدهاند و سهم آب مصرفی آنها روند صعودی داشته، بهطوریکه سهم آب مصرفی خانگی و صنعتی به ترتیب از 6/0 درصد به 14 درصد، و از 3/2 درصد به 25 درصد از سال 1949 تا 2012 افزایش یافته است. مصرف آب صنعتی بهسبب سیاست رشد مثبت، و مصرف آب شهری بهسبب شهرنشینی و مصرف سرانه شهرنشینان به سرعت افزایش یافته است (کمیسیون آبیاری و زهکشی دهلی نو[3]، 2005؛ واریس و وکیلاینن[4]، 2005؛ زایوهه[5]، 2006؛ هوانگ و وانگ[6]، 2012).
پس از تأسیس چین کنونی در سال ۱۹۴۹، ساختار صنایع چین سه مرحله توسعه را تجربه کرده است:
- مرحله اول (از اوایل دهه ۵۰ تا پایان دهه ۷۰ قرن بیستم): چین ویژگیهای اقتصاد نیمهمستعمره را به سرعت تغییر داد و پایه صنعتیشدن را بنیان گذاشت.
- مرحله دوم (از سال ۱۹۷۹ تا اوایل دهه ۹۰ قرن بیستم): چین سیاست درهای باز را اجرا کرد و با تنظیم مستمر ساختار صنایع به مرحله میانی صنعتی شدن وارد شد.
- مرحله سوم (از اوایل دهه ۹۰ قرن بیستم (پس از تأسیس نظام اقتصاد بازار سوسیالیستی) تا سال ۲۰۲۰): چین ضمن تحقق صنعتیشدن، نظام اطلاعرسانی را تحقق میبخشد. اقتصاد چین از اواخر دهه 70 قرن بیستم به تندی روندی رو به رشد به خود گرفته است. بر اساس شاخص برابری قدرت خرید، چین دارای دومین اقتصاد بزرگ جهان است (پایگاه اینترنتی ویکیپدیا، 2012)[7].
سیاستهای دولت چین پس از انقلاب کشاورزی، تأثیری شگرف بر اقتصاد ملی این کشور بر جای گذاشت و کشاورزی نیز به عنوان زیربنای اقتصادی چین از این تأثیرات در امان نماند. اصلاحات ارضی کشور در دهه 1950 که بدون توجه به اوضاع اقتصادی و فرهنگی چین انجام شد، رکود شدیدی در بخش کشاورزی پدید آورد. در طی این دوران، نزدیک به 47 میلیون هکتار زمین کشاورزی از دست مالکان خارج شده و در اختیار کشاورزان بدون زمین قرار گرفت. پس از تقسیم زمینهای کشاورزی، چین به تقلید از شوروی و کشورهای اروپای شرقی برای اداره امور کشاورزی اقدام به راهاندازی تعاونیها کرد و کشاورزان را به عضویت در این تعاونیها وادار نمود. ابتدا زمینهای تقسیمشده تحت اختیار تعاونیهای بزرگ قرار گرفت که در اثر این سیاست نادرست بیش از 30 میلیون کشاورز در اثر فقر و گرسنگی جان باختند. از آن پس، تعاونیهای بزرگ به تعاونیهای کوچکتر تقسیم شد. تا سال 1955 نزدیک به 17 میلیون خانوار کشاورز به عضویت تعاونیها درآمدند. بدین ترتیب فعالیتهای کشاورزی از مدیریت جمعی برخوردار شد و تصدی دولت بر بخش کشاورزی روز به روز عمیقتر و گستردهتر شد. تعاونیها در آن دوران نقش زیادی بر عهده داشتند. تعیین روشهای تولید، نوع محصول، نحوه فروش و قیمت محصولات توسط تعاونیها و زیر نظر دولت انجام میشد. این سیاستها که بدون توجه به قوانین اقتصادی و نیازهای جامعه اتخاذ شده بود، زیانهای عمدهای بر اقتصاد ملی و بخش کشاورزی چین وارد کرد و سبب کاهش سهم بخش کشاورزی در تولید ملی از 90 درصد به 6/25 درصد گردید. تصدی دولت، انگیزه و ابتکار عمل کشاورزان و در نتیجه درآمد آنها را کاهش داد. واردات مواد غذایی در این دوران روز به روز افزایش مییافت و مردم بهویژه کشاورزان که اکثریت جامعه را تشکیل میدادند، از سطح زندگی مناسبی برخوردار نبودند (مهاجرانی، 1382).
سالهای 1978 و 1979 را میتوان نقطه عطفی در تاریخ چین به حساب آورد. در این سالها پس از گذشت 30 سال از انقلاب کشاورزی، مقامات کشور متوجه سیاستهای اشتباه خود در توسعه سیاسی و اقتصادی چین شدند و اقدامات اصلاحی جدیدی را جهت رفع مشکلات و چالشها به اجرا درآوردند (مهاجرانی، 1382). رهبری چین در آغاز اصلاحات (1979)، برنامه رشد اقتصادی سه مرحلهای تنظیم نمود و آنرا به مرحله اجرا در آورد (پایگاه اینترنتی ویکیپدیا، 2012):
- مرحله اول (۱۹۹۰-۱۹۸۰): تولید ناخالص ملی دو برابر شد. در این مرحله، مسئله تأمین معیشت مردم حل شد.
- مرحله دوم (۲۰۰۰-۱۹۹۱): تولید ناخالص ملی سه بار افزایش یافت. این افزایش امکان داد مردم چین به مرحله متوسط زندگی دست یابند.
- مرحله سوم اصلاحات از سال 2001 به بعد که در حال اجراست. در این مرحله، مدرنیزاسیون اقتصاد ملی و موازی با آن مدرنیزاسیون کشور پایان خواهد یافت.
در اکتبر سال ۱۹۸۷، در نشست حزب کمونیست چین، در برنامه راهبردی "سه گام" ساختار مدرنیزاسیون چین به روشنی مطرح گردید. در گام اول، از سال ۱۹۸۱ تا سال ۱۹۹۰، ارزش کل تولیدات داخلی دو برابر شده و مسئله خوراک و پوشاک مردم حل شود. در گام دوم، از سال ۱۹۹۱ تا پایان قرن ۲۰، ارزش کل تولیدات داخلی ملی دو برابر سال ۱۹۹۰ شده و زندگی مردم به سطح جامعه نسبتاً مرفه برسد. گام سوم، تا اواسط قرن ۲۱، ارزش کل سرانه متوسط تولیدات داخلی چین به سطح کشورهای نسبتاً پیشرفته رسیده و زندگی مردم نسبتاً مرفه شده و مدرنیزاسیون اساساً تحقق یابد. در سپتامبر سال ۱۹۹۷، نشست حزب کمونیست چین اهداف یاد شده را دقیقاً تعیین کرد. در دهه اول قرن ۲۱، ارزش کل تولیدات داخلی چین دو برابر سال ۲۰۰۰ شود و زندگی نسبتاً مرفه مردم مرفهتر و نظام اقتصاد بازار سوسیالیستی نسبتاً کاملی ایجاد شود. در دهه بعد، اقتصاد ملی بیشتر توسعه یافته و نظامهای مختلف کاملتر شود. تا سال ۲۰۵۰، چین اساساً مدرنیزاسیون را تحقق بخشیده و به کشور سوسیالیستی شکوفا و مقتدر، دموکراتیک و متمدن مبدل گردد (پایگاه اینترنتی ویکیپدیا، 2012)[8].
با آغاز اصلاحات سیاسی چین در سالهای 1978 و 1979 تحولات عمدهای در اقتصاد ملی چین پدید آمده و مهمترین بخشی که تحت تأثیر این تحولات قرار گرفته، بخش کشاورزی بوده است. این سیاستها تأثیر مثبتی بر بخش کشاورزی داشته (مهاجرانی، 1382) و بهویژه به توسعه سریع تولید غلات و بهبود مستمر ساختار کشاورزی کمک کرده و باعث شده است که کشاورزی چین به دستآوردهای چشمگیری نائل آید، بهطوریکه این کشور در خصوص 45 محصول کشاورزی از جمله تولید غلات، پنبه، گوشت، تخم مرغ، محصولات آبزی و سبزی در مقام اول جهان قرار دارد. در سالهای اخیر نیز، دولت چین به منظور تحقق تدریجی توسعه هماهنگ روستاها و شهرها، همواره به توسعه کشاورزی بسیار اهمیت داده و به طور مستمر سرمایهگذاری در کشاورزی و درآمد کشاورزان را افزایش داده است .
با توجه به این مهم که بخش کشاورزی و آب چین سهم قابلتوجهی را در توسعه اقتصادی این کشور و نیز توسعه کشاورزی جهانی دارد بررسی تحولات توسعه کشاورزی، آب و روستایی کشور مذکور میتواند راهنمای مناسبی برای سیاستگذاران و برنامهریزان سایر کشورهای در حال توسعه از جمله ایران باشد تا با شناخت از موفقيتها و چالشهاي اصلاحات کشاورزی این کشور، سياستها و برنامههای کشاورزي را براي حمايت از اين بخش بهينه نموده و زمينه لازم را برای تسریع توسعه بخش کشاورزی فراهم نمایند. لذا، هدف از مطالعه حاضر بررسی تحولات توسعه کشاورزی، آب و روستایی چین در سه دوره قبل از وقوع انقلاب بزرگ چین (1948 و قبل از آن)، دوره حاکمیت کامل تفکر مائو (79-1948)، و دوره مقارن با تحولات آزادسازی (1979 و بعد از آن) میباشد. از آنجا که بخش کشاورزی، آب و روستایی چین در طول دورههای مذکور ویژگیهای متفاوتی داشته است بهویژه در دهههای اخیر که از رشد قابلتوجه و مستمری برخوردار بوده در این مطالعه شاخصهای مختلفی در دورههای قبل از اصلاحات و اصلاحات مورد بررسی و مقایسه قرار میگیرد تا سیاستها، راهبردها و خطوط اساسی روند تحولات در دورههای مذکور و چشمانداز آینده آن ترسیم گردد. همچنین، درسهایی را که میتوان از سیر تحولات کشاورزی، آب و روستایی و خطوط اساسی ترسیمشده چین برای کشاورزی ایران آموخت از جمله اهداف مورد بررسی مطالعه حاضر است.
1-2 اهداف مطالعه
همانطور که قبلاً نیز بیان گردید، بخش کشاورزی و آب چین در طول سه دوره تحول کشاورزی و روستایی با ویژگیهای متفاوتی همراه بوده است که بررسی و مقایسه شاخصهای زیر در دورههای قبل از اصلاحات و اصلاحات از جمله اهداف اصلی مطالعه حاضر میباشد تا از این طریق سیاستها، راهبردها و خطوط اساسی روند تحولات در دورههای مذکور ترسیم گردد. همچنین، درسهایی را که میتوان از سیر این تحولات برای کشاورزی ایران آموخت از جمله اهداف مورد بررسی این مطالعه میباشد. شاخصهای کشاورزی، آب و توسعه روستایی مورد بررسی در این تحقیق به شرح زیر تقسیمبندی شده است:
الف) شاخصهای کشاورزی و توسعه روستایی
- تولید ناخالص داخلی و سهم بخش کشاورزی در اقتصاد چین
- جمعیت و اشتغال در کشور چین و بخش روستایی و کشاورزی آن
- نیروی انسانی شاغل (ماهر و غیرماهر) در بخش کشاورزی
- درآمد و تأمین معیشت کشاورزان و روستائیان
- تولید، مصرف، صادرات و واردات محصولات کشاورزی و غذایی
- میزان انرژی و پروتئین (تولید و مصرف سرانه)
- ساختار بخش کشاورزی و روستایی چین
- میزان سرمایهگذاری در بخش کشاورزی
- نظام توزیع و عرضه بازار محصولات کشاورزی
- نظام تصمیمگیری در بخش کشاورزی (متمرکز و نیمهمتمرکز) و نقش کشاورزان
- نظام بهرهبرداری از منابع تولید در بخش کشاورزی و مدیریت سیستمهای کشاورزی
- تحولات مکانیزاسیون و کاربرد ماشینآلات و ادوات کشاورزی
- سیاستهای حمایتی و راهبردهای بخش کشاورزی
- سیاستهای تولید و دستیابی به خودکفایی
- سیاستهای بخش کشاورزی برای ورود به WTO
- اثرات توسعه کشاورزی بر محیط زیست و فشار بر منابع تولید
ب) شاخصهای آب
- مقدار آب تجدیدشونده
- مقدار سرانه آب و تغییرات آن
- مقدار آب کنترلشده
- شاخص بهرهوری تولیدی و اقتصادی
- تنش آبی ملی و منطقهای
- آب و کشاورزی
- آب و محیط زیست
- سیاستهای توسعه منابع آب (سطحی و زیرزمینی)
[1] Cheng
[2] Tao et al
[3] International Commission on Irrigation and Drainage (ICID) New Delhi
[4] Varies & Vakkilainen
[5] Xiaohe
[6] Huang & Wang
[7] http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF_%DA%86%DB%8C%D9%86
[8] http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF_%DA%86%DB%8C%D9%86